می نویسم، پس هستم

ملافه ای سفید روی زندگی ام

saba saba | شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۱۴ ب.ظ | ۱ نظر

...
...
...
هیچی دیگه! 
حرفی برای نوشتن نداشتم گفتم کمی با هم سکوت کنیم و گوش فرا دهیم به فرمایشات گوهربار و شخصی ذهن مان! :)

...

...

...

...

این سه نقطه ها ذهنیات سانسور شده ی من است. الحق سانسورچی خوبی هستم. 

مطمئنم وقتی اسم سانسور وسط می آید همه فکر ها می رود توی تختخواب و پایین تنه. ولی این طور ها هم نیست. ما آدم ها دوست داریم دیگران این فکر را در مورد حرف های قورت داده مان بکنند. ولی واقعیت چیز دیگری است. 
من با صداقت بهتون میگم که فکرهایم در همین لحظه مربوط به بچه ای که برده ام کلاس زبان و بچه ای که کنارم دارد خرابکاری می کند بود. آن که کلاس رفته یک ساعت دیگر باید بروم دنبالش. این یکی که کنارم هست دارد صابون های گلبرگی مدرسه ای را که ریخته کف اتاق جمع می کند توی ظرفش. بازی مورد علاقه اس ریخت و پاش است.
چرا این فکرهایم را اول نگفتم؟ چون حس می کنم زندگی من چندان رمانتیک، هنری یا تلویزیونی نیست که بخواهم بیان کنم. این می شود سانسور زندگی و سانسور خودم.

من هر روز برعکس مردمان دیگر که روی مبل هایشان ملافه سفید می کشند و وقتی مهمان می آید ملافه ها را جمع می کنند، روی زندگی ام وقتی که مهمان دارم یا مهمانی می روم، ملافه ای سفید و براق و خوشبو می کشم.
 وقتی تنها با خودمان هستیم ملافه می رود کنار و اصل جنس پیداست؛ عریان و تمام نما. 



...
همان سکوت بهتر است.
...
...
...

نظرات  (۱)

سلام گاهی واقعا باید سکوت کردم. چقدر از اون ملافه ی خوش بو خوشم اومد
پاسخ:
سلام 

:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی