می نویسم، پس هستم

محکومین به تماشای برنامه کودک

saba saba | چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۰ ب.ظ | ۱ نظر

صداهای زیر و شاد و کودکانه دائم توی گوشم است. همه جای خانه را تسخیر کرده‌اند. توی خلوتگاه و توالت هم صدایشان می‌آید. فقط زیر دوش که باشی صدای آب بر آنها غلبه می کند، گاهی غرقشان می کند و گاهی ارتجاعش می دهد تا حد نافهمی. 

بله! ما محکومان به تماشای بیست و چهار ساعته برنامه‌های کودک و نوجوان. حس بدی نیست! حس خوبی هم نیست! یک حس خنثی است. تشکیل شده از مقادیری کلافگی و ملال.
 اعتراف می‌کنم بعضی از برنامه‌ها واقعا جذب کننده است و همان‌طور که داری آشپزی می‌کنی نگران چیکالتای خانم شهردار می‌شوی که چرا همیشه گم می‌شود، چرا دائم توی کیف دوشی شهردار نمی‌تمرگد و ذرتش را نوک نمی‌زند، حتما باید هر روز این همه دم و دستگاه و پاپی‌ها را به زحمت بیاندازد. یا نگران مایلو می‌شوی که چرا این بار در مدرسه بدرفتاری کرده است و چرا دست عروسک دوست دخترش را کنده است!!! 

اصلا چرا این فیکسی‌ها هر روز یک دردسر تازه دارند با چوساکای زشت و بدترکیب. چرا اینقدر اسم این شخصیت‌ها عجیب و غریب است که شب‌ها توی خواب هم دست از سرت بر نمی‌دارند و ذهنت روی تکرار اسم شان می رود. چوساکا، چوساکا، چیکالتا، چیکالتا!!! آن هم با صدای شخصیت های برنامه.

لعنتی‌های قدرتمند و تسخیر کننده‌ی مغز را دست کم نگیریم. این‌ها اثراتی بر آدم و ذهن می‌گذارند که آب از آب تکان نمی‌خورد، یعنی حسش نمی‌کنیم ولی تاثیرشان انکار ناشدنی است و بزرگ. عین آب روان در زیر فرشی از کاه.




 

نظرات  (۱)

من مکالمه های زوتوپیا رو حفظ شدم 
انقدری که خواهرزادم دیدش :|

نمیدونم چرا سوزنشون گیر میکنه روی یک انیمیشن خاص
پاسخ:
قدرت برنامه ها همینه دیگه! 
سوزن بچه ها را سفت می چسبند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی