می نویسم، پس هستم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسا گه گرفته» ثبت شده است

من پنجره ام

saba saba | يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۵۸ ب.ظ | ۰ نظر
اگر زمانی برسد که من بخواهم به شیئی تبدیل شوم، نمی دانم چه چیزی را انتخاب کنم.
 چیزی باشم که زیاد استفاده می شود یا برعکسش!!! اینکه زیاد استفاده شوی مستهلک می شوی و متعاقبش سر از زباله دان در خواهی آورد. و اگر استفاده نشوی احساس بی مصرف بودن دست از سرت نمی دارد. 
یک شیئی گران قیمت بودن شاید بهتر از وسیله ای ارزان و فراوان است. مثل انسان. 
نمی دانم چرا همه چیز این دنیا و زندگی نمونه ای کوچک از انسان است. لعنتی به هر چیز فکر می کنی، هر خیالی برای خودت می بافی می رسی این آدم پیچیده در بغرنج ترین مسائل و شگفتی ها. 
نمی شود از این آدم گُه گرفته فرار کرد! نمی شود کاری کرد که انسان را دور انداخت و انسانی نو ساخت، یا برش گرداند به تنظیمات کارخانه!  

من اینجا، لااقل در این بداهه نویسی، انسان را نادیده می گیرم و خیالم را کامل می کنم.
 

فکر کردم گلدان باشم دیدم خیلی رمانتیک خز است و کلیشه ای حال بهم زن.
یا قاشق باشم که آدم ها را سیر می کند ولی دیدم رفتن در دهان این و آن تهوع آور است. بعدش یاد دل و روده ی متهوع انسان افتادم: عق!

یا ...
یافتم 
 پنجره بودن خیلی خوب است. 
من می خواهم پنحره باشم. یک پنجره ی معمولی و خوب و رو به پیشرفت.
پنجره بودن خیلی خوب است. بین دنیای دورن و بیرون هستی و از هر دو خبر داری، اجازه می دهی ارتباطی در صورت تمایل طرفین بین آنها برقرار شود. 
و کلی چیزهای باحال در خیال دارم تا وقتی پنجره شدم از آنها لذت ببرم.


تصویب شد:
من پنجره ام! 

 
  • saba saba