پرتاب هاون
saba saba |
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۳۰ ب.ظ |
۰ نظر
این که دانشمندان تا حالا نتوانسته اند چیزهایی کشف کنند که آدم ها را رویین تن کند در برابر مشکلات، شکست مفتضحانهای میتواند باشد. منظورم این است که آدم عصبی نشود، حرص نخورد. یا گرسنهاش نشود اصلا. یا اگر احساس گرسنگی کرد یک قرصی کپسولی حبه قندی بیندازد توی این غار تاریک و مفلوک و بس! ترجیحا این قرص ها عوارض نداشته باشد لطفا! مثل هر چیزی که تا حالا زحمت کشیدهاند و کشف و تولید میکنند. ادعا میکنند بینقص است ولی بازهم در افراد مختلف ایجاد مشکل میکند.
اصلا این چه زندگی است که دانشمندان دارند! چرا هیچ کاری نمیکنند! اصلا برای چه دانشمند شدهاند که یکی مثل من به این بنده خداها امید ببندد!
بعضیوقتها فیوزم میپرد. خاموش میشوم از بیخ و بن! هنگ میکنم عین گوشیام که بیدلیل هنگ میکند.البته من دلیلش را نمیدانم لابد! چون من خودم بیدلیل هنگ نمیکنم. مرض که ندارم مغزم را قفل کنم. آن هم این مغز زنگ زده که در صورت قفل شدن با جان کندن باید باز شود.
مامانم داشت حرف میزد. فقط متوجه بودم که من مخاطب حرفهایش هستم. خیلی هم تلاش میکردم بفهمم چه میگوید. ولی نمیفهمیدم. هوا را مه گرفته بود. یک مه غلیظ مغزی که فقط من میدیدمش. کلمههایی که از دهان مامان بیرون میریخت و به محض خارج شدن معلق میشدند در هوای مه گرفته را نمیتوانستم ببینم. شکل داشتند ولی توی مه گم میشدند. هنگ بودنم دقیقا این شکلی است. تازه این فقط شنیدنم بود.
وقتی شوهرم خواست که کنترل تلویزیون را به او بدهم، دستم با کنترلی که محکم گرفته بودم، انگار ماهی باشد و بخواهد لیز بخورد، روی هوا مانده بود. هوا که میگویم نه خیلی عادی. بالای سرم گرفته بودم، دور از تنم. اینها بعدها برایم تصویرسازی میشد. وقتی به رفتارم فکر کردم و دنبال دلیلی بودم برایش. میترسیدم کنترل را پرت کنم بدون اینکه هدفی را انتخاب کرده باشم. آخر نمی دانستم با این که در دست دارم چکار کنم. دقیقا به چه کاری می آید. پرت کردن آمده بود توی ذهنم که زودتر از خودم دورش کنم.
اصلا این هاون هم چیز خوبی است برای پرت کردن. صدا دارد، سنگین است و به هر چیز بخورد به شدت مخرب است.
یک بار باید این پرتاب هاون را امتحان کنم. فکر کنم خیلی حال می دهد.
- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۳۰