می نویسم، پس هستم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملافه ی زندگی من» ثبت شده است

خوبا خوب بمونید که زندگی خوبه

saba saba | شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۲۸ ق.ظ | ۱ نظر

سلام سلام 

خرس خیاط این مدت خیلی چیزها از سر گذرونده و هنوز توی باتلاق اتفاقات دست و پا می زنه اما همه اش بد نبوده و لای به لایش اتفاقات قشنگ و رنگی هم بوده است.  مثل شاخه هایی از درختان که دراز شده اند تا خرس دست بیندازد و خودش را بیرون بکشد. همین می شود دلخوشی برای جنگ با بدی ها و ناملایمات. 

خرس خیاط این مدت چهار کیلو لاغر کرده و حالا کسی جرات ندارد بگوید خرس گنده! 

خرس خیاط این مدت خیاط خانه اش را بیشتر تبلیغ کرده است و خیلی ها فهمیدن واقعا باید بهش توجه کنند و اونایی که توجه نکردن دلشون بسوزه جزغاله بشه که اونو از دست داده اند. خودش که به دردشان نمی خوره بلکه  از محبت و احترام خرس که آدم کوچکی نیست بی بهره می مانند.

 

خرس خیاط کمی احساس غرور می کند چون خیاط خانه اش مشتری های تر و تمیز و شیکی پیدا کرده است می داند لایقتش بیشتر از این هاست. چون خرس صاف و صادقی است برعکس ریخت و قیافه ی عبوسش.

 

خلاصه که سلام سلام سلام 

دوستتون دارم همه آدمایی که خوبید و دنبال خوبی هستید. 

بغل 

بوس

یه بغل دیگه 

بوس بسه

 

 

  • saba saba

ملافه ای سفید روی زندگی ام

saba saba | شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۱۴ ب.ظ | ۱ نظر

...
...
...
هیچی دیگه! 
حرفی برای نوشتن نداشتم گفتم کمی با هم سکوت کنیم و گوش فرا دهیم به فرمایشات گوهربار و شخصی ذهن مان! :)

...

...

...

...

این سه نقطه ها ذهنیات سانسور شده ی من است. الحق سانسورچی خوبی هستم. 

مطمئنم وقتی اسم سانسور وسط می آید همه فکر ها می رود توی تختخواب و پایین تنه. ولی این طور ها هم نیست. ما آدم ها دوست داریم دیگران این فکر را در مورد حرف های قورت داده مان بکنند. ولی واقعیت چیز دیگری است. 
من با صداقت بهتون میگم که فکرهایم در همین لحظه مربوط به بچه ای که برده ام کلاس زبان و بچه ای که کنارم دارد خرابکاری می کند بود. آن که کلاس رفته یک ساعت دیگر باید بروم دنبالش. این یکی که کنارم هست دارد صابون های گلبرگی مدرسه ای را که ریخته کف اتاق جمع می کند توی ظرفش. بازی مورد علاقه اس ریخت و پاش است.
چرا این فکرهایم را اول نگفتم؟ چون حس می کنم زندگی من چندان رمانتیک، هنری یا تلویزیونی نیست که بخواهم بیان کنم. این می شود سانسور زندگی و سانسور خودم.

من هر روز برعکس مردمان دیگر که روی مبل هایشان ملافه سفید می کشند و وقتی مهمان می آید ملافه ها را جمع می کنند، روی زندگی ام وقتی که مهمان دارم یا مهمانی می روم، ملافه ای سفید و براق و خوشبو می کشم.
 وقتی تنها با خودمان هستیم ملافه می رود کنار و اصل جنس پیداست؛ عریان و تمام نما. 



...
همان سکوت بهتر است.
...
...
...

  • saba saba