می نویسم، پس هستم

زندگی در خواب

saba saba | يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۲ ب.ظ | ۰ نظر
(وقتی خوشبختی رو پیدا کردی سوال پیچش نکن ) :«ساموئل بکت» 
این جمله را دوست داشتم و دلم می خواست تکرارش کنم. تکرارش کنم تا مزخرفات توی مغزم خفه خون بگیرند و جمله ای به این قشنگی جای آنها را بگیرد. 
من هم مثل همه دنبال این خوشبختی هستم اما ظاهرا هر جا که می روم خوشبختی چند لحظه قبل آنجا بوده و من دیر رسیده ام. 

این روزها حال هیچکس خوب نیست. یا من خوب نمی بینم، چون خودم خوب نیستم. لعنتی حتی نمی شود به دیده ها هم اعتماد کرد. پس به چی اعتماد کنیم؟
نمی دانم چرا به هر چی دست می زنم، طلا باشد می شود چدن، ناب باشد می شود لجن!

طوری شده که دلم می خواهد فقط بخوابم. بخوابم تا در خواب، زندگی سپری شود و من رویا ببینم. یک وقتی بیدار شوم که زندگی تمام شده است و دوباره به خواب ابدی فرو برم. به همین سادگی! 

...

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی